جین خیلی دوست دارد که در مسابقات مونکارت شهرش شرکت کند، اما هیولایی ندارد تا بتواند ارابه اش را براند. تا اینکه شمشیر قدیمیش در هنگام دفاع از یک شاهزاده خانم تغییر شکل می دهد.

پس از شکست جنگجوی ماهر مونکارت در یک تورنمنت و بازگشتش به شهر، جین و دراکا در بازیابی اعتماد به نفس و علاقه اش نسبت به این ورزش، به او کمک می کنند.

جین و دوستانش، برای پیدا کردن جنگجوی مونکارت خبره ای که آوازه اش را شنیده بودند، به کوهستان می روند؛ اما در آنجا پسری بدجنس، شمشیر جین را می دزدد.

هیولا زیرو، پس از باخت در یک مسابقه و نا امید کردن صاحبش، با مونچا در کوهستان تمرین می کند، جایی که او توسط طلسمی تسخیر شده است.

در حالی که ایزابل در شهر به دنبال سنا می گردد، جین و دوستانش سعی می کنند جلوی مارک، که هیولاهای محلی را می رباید تا یکی قویتر از باکی پیدا کند را بگیرند.

سنا حقیقتی را راجع به بت جین، شوالیه قدرتمند دسترو، به جین و دوستانش می گوید. پدر لورا هم رازی را در مورد اصل و نسب جین فاش می کند.

جین و دوستانش به ریفلاور می روند، جایی که مسابقات مونکارت در آن برگزار می شود. اما ثبت نام برای آن تورنمنت، کار ساده ای نبوده و رقبای خوبی هم ندارند.

دراکا سعی می کند منبع درگیری ریفلاور را از بین ببرد: گل طلایی. اما قبل از اینکه او بتواند این کار را انجام دهد ، تنها راه متوقف کردن الی به او نشان داده می شود.

جین برای اینکه بفهمد چگونه الی به بذر اووبیس آلوده شده است، با بی بی صحبت می کند و او لحظه دقیق تغییر الی و پیکسی را توصیف می کند.

جین و گروهش، به گاوستیای پر از مه می رسند و در آنجا یک هیولای شبح وار و صاحبش را، که برای شکست دادن گاوست رایدر مرموز تمرین می کنند، می بینند.

نیکل به جین و دوستانش می گوید که گاوست رایدر چه کسی است و چرا می خواهد کسی باشد که جلوی او را می گیرد. اما لویی نیز می خواهد در این کار سهیم باشد.

هنگامی که قدرت گاوست رایدر واقعی و صاحبش توسط یک نیروی غیرمنتظره سلطنتی خنثی می شود، آنها مخفیانه الی را تحت طلسم قرار می دهند تا سنا را به دام بیندازند.