وقتی مادربزرگ سوییچ ماشینش را گم می کند، نقشه های الن، بکی و فرکل برای یک روز به یاد ماندنی به طرز مضحکی به هم می خورد.

الن تلاش می کند گربه اش چارلی را سرحال کند اما موفق نمی شود. او یاد می گیرد شاید همیشه نتواند کاری کند که حال دوستانش بهتر شود، اما حداقل می تواند در مواقع سختی کنار آن ها باشد.

وقتی آمدن طوفان نزدیک است اولین رژه فرکل را به هم بزند، الن سعی می کند پادشاه طوفان را راضی کند که جلوی باران را بگیرد.

الن نگران این است که دوستانش بکی و فرکل، با هلن نوه همسایه بیشتر خوش بگذرانند تا با او.

الن، فرکل و بکی تصمیم می گیرند مثل بزرگ تر ها لباس بپوشند تا بتوانند به شب بازی مادربزرگ راه پیدا کنند.

در روز بزرگداشت از پدربزرگ ها و مادربزرگ ها، الن و بکی به هر دری می زنند تا یک هدیه بی نظیر برای مادربزرگ پیدا کنند.

الن تلاش می کند به یک طوطی تنها در خانه پرندگان کمک کند که دوست پیدا کند. آنگاه می فهمد که خودش یک دوست جدید پیدا کرده است.

الن بازی قایم باشک را به اتاق بزرگ لباس های مادربزرگ می برد و بکی متوجه می شود اگرچه الن در قایم شدن مهارت ندارد، در پیدا کردن خیلی ماهر است.

الن، فرکل و بکی به این نتیجه می رسند که دیگر آن قدری بزرگ شده اند که بدون یک بزرگ تر به قاشق زنی هالووین بروند. اما هالووین از آنچه انتظارش را داشتند ترسناک تر از آب در می آید و آن ها باید بر ترس خود غلبه کنند.

باغچه ای که الن، فرکل و بکی برای مادربزرگ در آن گل کاشته بودند، به طرز مرموزی خراب می شود. حالا آن ها برای پیدا کردن مقصر این خرابی، کارآگاه بازی می کنند.