برتی در اولین روز مهد کودک دلش برای خانه تنگ شده. رادیش سعی دارد با پیدا کردن تمام استیکرهایی که برای پاسپورت کلاسی اش لازم دارد، ثابت کند یک جهانگرد بزرگ است.

برتی نقاشی خودش را می کشد اما نمی داند آن را به مادر بدهد یا پدر. رُز در منطقه آرامش بخش کلاس استراحت می کند اما دوستانش نگرانند نکند به او خوش نگذرد.

بچه ها برای تقسیم مسئولیت های کلاسی قرعه کشی می کنند اما برتی مسئولیتی را که به او محول شده دوست ندارد. وقتی آلبرت، خوکچه هندی کلاس، گم می شود، بچه ها همه جا را به دنبال او می گردند.

برتی نمی خواهد کتانی های درخشان جدیدش کثیف شود به همین خاطر در زنگ تفریح بازی نمی کند. برتی شال گردن مخصوصش را در مدرسه گم می کند و بعد آن را روی گردن یک کلاس دومی می بیند.

برتی نمی خواهد کتاب مورد علاقه اش را به کلاس اهدا کند. خانم مورنو به بچه های کلاس اجازه می دهد یک جعبه مقوایی بزرگ را به هرچیزی که دوست دارند تبدیل کنند.

برتی و رادیش وانمود می کنند دوقلو هستند. جمیل دانش آموز برتر روز می شود اما برای پر کردن پوستر مخصوصش وقت ندارد چون تمام دوستانش به کمک او نیاز دارند.

خانم مورنو لباس جادوگرها را می پوشد اما بچه ها فکر می کنند او واقعاً جادوگر است. بچه های مهد کودک می خواهند کدو بچینند و برتی یک کدوی چاق و چله می چیند.

کنجی برای نواختن شیپورش خیلی ذوق زده است اما وقتی روی صحنه می رود خشکش می زند. برتی برای نمایشگاه غذا برنج و نخود می برد اما نگران است دوستانش از این غذا خوششان نیاید.

یک کلوچه گم می شود و بچه های مهدکودک برای پیدا کردن کسی که آن را برداشته کارآگاه بازی می کنند. ابیگیل برای آلبرت آپلساس، خوکچه کلاس، یک جشن تولد عالی ترتیب می دهد.

رادیش یک هسته سیب را قورت می دهد و نگران است که در شکمش یک درخت سیب رشد کند. برتی و رُز یک مغازه دستبند فروشی باز می کنند تا برای همه دستبند بسازند.