درباره کارتون

انیمیشن "کنت مونت کریستو" در سبک ماجراجویی-کمدی به کارگردانی ریک آلن و لورا شپرد ، محصول مشترک کانادا ، کره جنوبی و آمریکاست که در سال 1997 منتشر شد. این انیمیشن بر اساس برداشت و اقتباسی آزاد از یک رمان به همین نام محصول سال 1844 اثر "الکساندر دوما ( پدر ) Alexandre Dumas" نویسنده نامدار فرانسوی ملقب به سلطان پاریس ، ساخته شده است. این انیمیشن توسط کمپانی بلای میجیکوفسکی Blye Migicovsky Productions و استودیو انیمیشن سازی ققنوس Phoenix Animation Studios تولید و توسط استودیو ویدیو خانگی گودتایمز GoodTimes Home Video در آمریکا و توسط کانال 5 پخش فیلم Channel 5 Video Distribution در کشور بریتانیا منتشر و پخش شد. در خلاصه داستان این انیمیشن ماجراجویی کمدی آمده است ؛ "ادموند دانتس" مرد جوان شجاع و ماجراجویی ست که در سال 1815 در شهر مارسی زندگی می کند. او به عنوان ملوان در یک کشتی مشغول به کار می باشد و قرار است به زودی ازدواج کند. "مرسدس" نامزد جوان و بسیار زیبای ادموند منتظر است که نامزدش از آخرین سفر خود مراجعه کرده تا جشن عروسی را برپا کنند. یک افسر شرور و بدجنس سلطنتی به نام "ژنرال ماندیگو" پس از دیدن مرسدس به شدت به او علاقه مند می شود و با آگاهی از اینکه مرسدس به زودی با نامزد خود ازدواج خواهد کرد ، نقشه ای شیطانی طراحی می کند تا ادموند را زندانی کرده و مرسدس را از آن خود کند. پس از بازگشت ادموند از مسافرت دریایی طولانی ، هنگامی که به شهر مارسی می رسد ، توسط پلیس دستگیر شده و به زندان فرستاده می شود. ادموند از این اتفاق شوکه شده و نمی داند چه جرمی مرتکب شده که او را دستگیر کرده اند. ادموند در دادگاه متوجه می شود متهم شده که یکی از طرفداران ناپلئون بوده و قصد دارد برای شورش و فرار ناپلئون به او کمک کند. ادموند نمی تواند بی گناهی خود را ثابت کند و دادگاه او را به 20 سال زندان محکوم کرده و پس از حکم دادگاه ، او به زندان مخوف "شاتودیف" فرستاده می شود. این زندان در واقع قلعه ای ست که در یک جزیره قرار دارد و تا کنون هیچ زندانی نتوانسته از این زندان فرار کند و خطرناک ترین و شرورترین افراد در این زندان نگهداری می شوند. ادموند در زندان با یک زندانی به نام "ابی فاریا" آشنا می شود که همه اعتقاد دارند دیوانه است. فاریا راز خود را با ادموند در میان می گذارد و به او می گوید که در جزیره ای کوچک گنجی بزرگ پنهان شده است که فقط خودش از مکان این گنج اطلاع دارد. چند سال از دوران محکومیت ادموند می گذرد و او به دنبال راهی برای فرار از این زندان ترسناک می باشد. ادموند بالاخره موفق می شود نقشه ای بی عیب و نقص طراحی کرده و به همراه فاریا با پوشیدن لباس اجساد از زندان متواری می شود. آنها به جزیره کوچکی که فاریا در مورد آن صحبت کرده بود ، می روند و گنج بزرگ را پیدا می کنند و ادموند به عنوان یک فرد ثروتمند و باشخصیت به مارسی وارد می شود. ادموند چند سال از بهترین سال های زندگی خود را در یک زندان مخوف سپری کرد و نامزد عزیز و زیبای خود را از دست داد ، به همین علت قصد دارد کسی را که باعث این اتفاقات شده پیدا کند و به سختی از او انتقام بگیرد...